یک هفته ای نبودم یه جای دیگه بودم
شاید گل بدونه کجا
بالاخره به گل گفتم دوسش دارم هنوز
اما ای کاش نمیگفتم..خیلی ناراحت شد
گفت خدافظ...
شاید فکر کنه چون اس داده بهم من فکر دیگه کردم
اما خدا شاهده من فقط فهمیدم مهربونه و گله
نه چیز دیگه خودش میدونه همیشه روراست بودم باهاش
فقط میخوام ازم ناراحت نباشه
اینم نخواستم بگم یعنی نمی خواستم بگم هنوز دوسش دارم
اما شاید دیگه نمی تونستم بهش بگم دوسش دارم به این خاطر گفتم..اونم
به خاطره اینه که داشتم جایی میرفتم خودش میدونه
حی خدا کاش به زبون نمیاوردم این همه مدت نیاوردم
کاش بازم نمیگفتم نمی خواستم ناراحتش کنم
گفت دیگه جواب اسمو نمیده انگار تمام دنیا رو سرم خراب شد
من که همه کارام به خاطره اونه همه چیزو به جون میخرم
تا اون خوشحال باشه..اما اینطوری
اگه خدا بخواددیگه نه نیاز به کار دولتی نه نیاز به کار کردن تو هرجا...
یا کلا...نیازی نخواهم داشت ..همه اینا به خاطر گل بود
همیشه به خدا توکل کردم
سر نماز دعاش کردم اما حالا...
کاش فقط بدونه چقدر دوسش دارم...تو این هفته
هر کاری کردم نتونستم حتی یه اس بدم بش
گفتم اگه اس بدم اولا ناراحت میشه باز بعدم جوابمو نمیده
کلا خجالت کشیدم ازش از مهربونیاش خجالت کشیدم
از گل بودنش خجالت کشیدم نخواستم ناراحتش کنم
خیلی ناراحتم...
کاش نمیگفتم دوسش دارم ..کاش