هیچ وقت حاظر نیستم ناراحتیتو ببینم..
این مدت گذشت خطتتم عوض کردی
نمیدونم درموردم چی فکر میکنی
اما این وسط شاید خدا حرفامو بهت بگه
راستش فکر میکردم میشه باهم باشیم
آخه زیاد بودن دخترایی که می خواستنو من نخواستم
تاجایی که تونستم با کسی راحت نبودم جز خودت
خیلیاهم میگفتن خوشبحال زهرا,منم شانس نداشتم
هرکی دورواطراف بود یا یه جورایی شناخت داشت کلا رفتارش
باهام عوض میشد,اینارو نمیگم از خودم تعریف کنم
اینارو میگم تودنیا فقط تو بودی برام
بعضیاهنوز هم خودشونو قول میزنن بااینکه میدونن
تورو دوست داشتم, این حرفام می مونن اینجا و...
کاش بهم یه فرضتی میدادی تو هنوز نشناختی منو
من از جنس پوز دادن نیستم شاید خیلیا جای من بودن رفتارشون
چیزه دیگه ای بود اما تا تونستم پیش خدا ساده بودم
وقتی لباسی میپوشم دورواطرافمو در نظرمیگیرم
شایدکسی نداره همچین لباسی به این خاطر حتی تو لباس
پوشیدن خواستم ساده باشم
با این وجود تو فامیل میگن هایکلاسی یا شیک پوشی یا
به خودت خوب میرسی اما من فقط خواستم ساده باشم
و رفتارم ساده باشه
گفته بودم مغرورم سعی کردم با عقلم تصمیم بگیرم
من هرچی داشتم برای تو بود هنوز وقتی میبینم
کادوهایی که برات خریدمو موند...نارحت میشم
خداهمیشه کمکم کرده
مطمعن باش کسی به خدا توکل کنه موفق میشه
شایداون چیزایی که با توکل کردن به خدا به دست آوردم
یک دهمشم هم سنوسالایی من نداشته باشن
اما هیچ وقت نگفتم چی دارم
چون تو قانون خدا نمیگنجید
مگه خدا درختیرو نیافریده که وقتی
پر از میوه هست سرش همیشه پایینتر است.